شيعه 2
در اين درس لازم است اجمالی از نظريات شيعه را در مسائل كلامی رائج
ميان متكلمين اسلامی بيان نماييم .
قبلا ضمن تشريح مكتب معتزله گفتيم كه معتزله پنج اصل را كه عبارت است
از توحيد ، عدل ، وعد و وعيد ، منزلة بين المنزلتين ، امر به معروف و
نهی از منكر ، اركان مكتب خود میشمارند ، و گفتيم كه امتياز اين پنج اصل
از ساير اصول معتزله به اين است كه اينها مختص مكتب اعتزال و مايه
امتياز اين مكتب از مكاتب مخالف به شمار میرود . نبايد پنداشت كه اين
پنج اصل نزد معتزله از اصول دينند و باقی همه فروع دين .
علماء شيعه نيز - نه ائمه شيعه - از قديم الايام پنج اصل را به عنوان
اصول خمسه تشيع معروفی كردهاند و آنها عبارت است از : توحيد ، عدل ،
نبوت ، امامت ، معاد .
معمولا گفته میشود كه اين پنج اصل از اصول دينند و باقی همه از فروع دين
. قهرا اينجا اين پرسش پيش میآيد كه اگر مقصود از اصول دين ، اصولی
است كه ايمان و اعتقاد به آنها شرط مسلمان بودن است پس دو اصل بيشتر
نيست يعنی توحيد و نبوت . مفاد شهادتين همين دوتا است و بس . تازه
شهادت دوم مربوط است به نبوت خاصه ، يعنی نبوت حضرت خاتم النبيين .
نبوت عامه يعنی نبوت ساير انبياء ، از محتوای شهادتين خارج است . و
حال آنكه آنچه جزء اصول دين است و ايمان به آن لازم است ، نبوت همه
انبياء است .
اگر مقصود از اصول دين اصولی است كه از نظر اسلام جزء امور ايمانی و
اعتقادی است نه امور عملی ، برخی امور ديگر نيز در خود امور ايمانی است
مانند ملائكه كه در قرآن تصريح شده كه به وجود ملائكه بايد ايمان داشت ( 1
) . به علاوه صفت عدل چه خصوصيتی دارد كه تنها اين صفت حق در حوزه امور
ايمانی قرار گرفته است و ساير صفات حق از قبيل علم ، حيات ، قدرت ،
سميعيت ، بصيريت ، در خارج از حوزه ايمان قرار گرفته است ؟ اگر ايمان
به صفات خدا لازم است ، به همه صفات بايد ايمان آورد ، و اگر لازم نيست
به هيچ صفت نبايد ايمان داشت .
حقيقت اين است كه اصول پنجگانه فوق از آن جهت به اين صورت انتخاب
شده كه از طرفی معين اصولی باشد كه از نظر اسلام بايد به آنها ايمان و
اعتقاد داشت ، و از طرف ديگر معرف و مشخص مكتب باشد . اصل توحيد و
اصل نبوت و اصل معاد سه اصلی است
پاورقی :
. 1 آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و
ملائكته و كتبه و رسله »بقره . 285
كه از نظر اسلام لازم است كه هر فرد به آنها ايمان داشته باشد ، يعنی
ايمان به آنها جزء اهداف اسلام است ، واصل عدل معرف مكتب خاص تشيع
است .
اصل عدل اگر چه جزء هدفهای ايمانی اسلامی نيست ، يعنی با اصل علم و
حيات و قدرت حق تفاوتی ندارد ، ولی جزء اصولی است كه ديده خاص تشيع
را نسبت به اسلام نشان میدهد .
اصل امامت از نظر شيعه دارای هر دو جنبه است يعنی هم داخل حوزه
ايمانيات است و هم معرف و مشخص مكتب است .
اينكه گفته شد كه ايمان به ملائكه نيز به نص قرآن لازم و ضروری است پس
چرا به عنوان اصل ششم از آن ياد نشده است ؟ پاسخ اين است كه اصول
ايمانی فوق جزء هدفهای اسلام است ، يعنی پيامبر اكرم مردم را به ايمان به
آنها دعوت كرده است ، يعنی رسالت پيامبر مقدمهای است برای اين
ايمانها . اما ايمان به ملائكه و همچنين ايمان و اعتقاد به همه ضروريات
دين از قبيل نماز و روزه جزء هدف رسالت نيست ، بلكه لازمه رسالت است
، به عبارت ديگر از لوازم ايمان به نبوت است نه از اهداف نبوت .
مسأله امامت را اگر از وجهههای اجتماعی و سياسی ، يعنی از وجهه حكومت
و رهبری در نظر بگيريم ، نظير عدل است ، يعنی داخل در حوزه امور ايمانی
نيست ، و اما اگر از جنبه معنوی بنگريم ، يعنی از آن نظر كه امام به
اصطلاح احاديث " حجت خدا " و " خليفه الله " است و رابطهای معنوی
ميان هر دو فرد مسلمان و انسان كامل هر زمان ضروری است ، جزء مسائل
ايمانی است .
اكنون يك يك عقايد خاص كلامی شيعه را ، اعم از اصول
پنجگانه فوق الذكر و غير آنها ذكر میكنيم :
. 1 توحيد . توحيد جزء اصول پنجگانه معتزله نيز بود همچنانكه جزء اصول
اشاعره نيز هست ، با اين تفاوت كه توحيد مورد نظر معتزله كه مشخص
مكتب آنها به شمار میرود توحيد صفاتی است كه مورد انكار اشاعره است و
توحيد مورد نظر اشاعره كه مشخص مكتب آنها به شمار میرود توحيد افعالی
است كه مورد انكار معتزله است .
قبلا گفتيم كه توحيد ذاتی و توحيد در عبادت چون مورد اتفاق همه است از
محل بحث و نظر خارج است .
اكنون ببينيم كه توحيد مورد نظر شيعه چه توحيدی است ؟
توحيد مورد نظر شيعه - علاوه بر توحيد ذاتی و توحيد در عبادت - هم شامل
توحيد صفاتی است وهم شامل توحيد افعالی . يعنی شيعه در بحث صفات
طرفدار توحيد صفاتی است و در بحث افعال طرفدار توحيد افعالی ، اما
توحيد صفاتی شيعه با توحيد صفاتی معتزله متفاوت است ، توحيد افعالی او
نيز با توحيد افعالی اشاعره مغايرت دارد .
توحيد صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت
ديگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است ، ولی توحيد صفاتی شيعه به
معنی عينيت صفات با ذات است ( 1 ) . تفصيل اين
پاورقی :
. 1 آنچه به معتزله درباره صفات نسبت داده میشود همين است كه گفته
شد . حاجی سبزواری میگويد :
الاشعری بازدياد قائله |
و قال بالنيابة المعتزلة |
ولی از برخی از معتزله ، مانند ابوالهذيل ، تعبيراتی نقل میشود كه
مفادش عين آن چيزی است كه شيعه قائل است .
مطلب را از كتب كلام و فلسفه شيعه بايد جستجو كرد .
توحيد افعالی شيعه با توحيد افعالی اشاعره متفاوت است . توحيد افعالی
اشاعره به معنی اين است كه هيچ موجودی دارای هيچ اثری نيست ، همه آثار
مستقيما از جانب خدا است . عليهذا خالق مستقيم افعال بندگان نيز خدا
است ، و بنده ، خالق و آفريننده عمل خود نيست . اينچنين عقيدهای جبر
محض است و با براهين زيادی باطل شده است . اما توحيد افعالی شيعه به
معنی اين است كه نظام اسباب و مسببات اصالت دارد ، و هر اثری در عين
اينكه قائم به سبب نزديك خودش است قائم به ذات حق است و اين دو
قيام در طول يكديگر است نه در عرض يكديگر ( 1 ) .
. 2 عدل . عدل ، مورد وفاق شيعه و معتزله است . معنی عدل اين است كه
خداوند فيض و رحمت و همچنين بلا و نعمت خود را بر اساس استحقاقهای
ذاتی و قبلی میدهد ، و در نظام آفرينش از نظر فيض و رحمت و بلا و نعمت
و پاداش و كيفر الهی نظم خاصی برقرار است . اشاعره منكر عدل و منكر
چنين نظامی میباشند . از نظر آنها اعتقاد به عدل به معنی چنان نظامی كه
ياد شد ملازم است با مقهوريت و محكوميت ذات حق و اين بر ضد قاهريت
مطلقه ذات حق است .
عدل به نوبه خود فروعی دارد كه ضمن توضيح ساير اصول به آنها اشاره
خواهيم كرد .
. 3 اختيار و آزادی . اصل اختيار و آزادی در شيعه تا
پاورقی :
. 1 برای توضيح اين مطلب رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " .
اندازهای شبيه است به آنچه معتزله بدان معتقدند . ولی فرق است ميان
آزادی و اختياری كه شيعه قائل است با آنچه معتزله بدان قائل است .
اختيار و آزادی معتزله مساوی است با اين " تفويض " يعنی و اگذاشته
شدن انسان به خود و معزول بودن مشيت الهی از تأثير ، و البته اين -
چنانكه در محل خود مسطور است - محال است .
اختيار و آزادی مورد اعتقاد شيعه به اين معنی است كه بندگان مختار و
آزاد آفريده شدهاند ، اما بندگان مانند هر مخلوق ديگر به تمام هستی و به
تمام شؤون هستی و از آن جمله شأن فاعليت ، قائم به ذات حق و مستمد از
مشيت و عنايت او هستند .
اين است كه اختيار و آزادی در مذهب شيعه حد وسطی است ميان جبر اشعری
و تعويض معتزلی ، و اين است معنی جمله معروف كه از ائمه اطهار رسيده
است : " « لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين » " . اصل اختيار و
آزادی از فروع اصل عدل است .
. 4 حسن و قبح ذاتی . معتزله معتقدند كه افعالی فی حد ذاته دارای حسن و
يا دارای قبح میباشند . مثلا عدل فی حد ذاته خوب است و ظلم فی حد ذاته
بد است . حكيم كارهای نيك را انتخاب میكند و از انتخاب كارهای بد
اجتناب میورزد ، و چون خداوند متعال حكيم است لازمه حكمتش اين است كه
كارهای خوب را انجام دهد و كارهای بد را انجام ندهد . پس لازمه حسن و
قبح ذاتی اشياء از يك طرف وحكيم بودن خداوند از طرف ديگر اين است كه
برخی كارها بر خداوند " واجب " باشد و برخی كارها " ناروا " .
اشاعره سخت با اين عقيده مخالفند ، هم منكر حسن و قبح ذاتی افعالند و
هم منكر حكم به " روائی " يا " ناروائی " چيزی بر خدا .
برخی از شيعه كه تحت تأثير كلام معتزله بودهاند اصل فوق را به همان شكل
معتزلی پذيرفتهاند ولی برخی ديگر كه عميقتر فكر كردهاند در عين اينكه حسن
و قبح ذاتی را قبول كردهاند ، اين احكام را در سطح عالم ربوبی جاری
ندانستهاند ( 1 ) .
. 5 لطف و انتخاب اصلح : بحثی است ميان اشاعره و معتزله كه آيا لطف
يعنی انتخاب اصلح برای حال بندگان ، بر نظام عالم حاكم است يا خير ؟
معتزله اصل لطف را به عنوان يك " تكليف " و يك " وظيفه " برای
خداوند لازم و واجب میدانند، و اشاعره منكر لطف و انتخاب اصلح گشتهاند.
البته " قائده لطف " از فروع اصل عدل و اصل حسن و قبح عقلی است .
برخی از متكلمين شيعه قاعده لطف را در همان شكل معتزلی پذيرفتهاند ولی
آنان كه مسأله " تكليف " و " وظيفه " را در مورد خداوند غلط محض
میدانند از اصل انتخاب اصلح تصور ديگری دارند كهاكنون مجال شرحش نيست.
. 6 اصالت و استقلال و حجيت عقل . در مذهب شيعه ، بيش از معتزله
برای عقل استقلال و اصالت و حجيت اثبات شده است . از نظر شيعه به حكم
روايات مسلم معصومين ، عقل پيامبر باطنی و درونی است ، همچنانكه پيامبر
، عقل ظاهری و بيرونی است . در فقه
پاورقی :
. 1 رجوع شود به كتاب عدل الهی .
شيعه ، عقل يكی از ادله چهارگانه است .
. 7 غرض و هدف در فعل حق . اشاعره منكر اين اصلند كه افعال الهی برای
يك يا چند غرض و هدف باشد . میگويند غرض و هدف داشتن مخصوص بشر يا
مخلوقاتی از اين قبيل است ولی خداوند منزه است از اين امور ، زيرا غرض
و هدف داشتن هر فاعل به معنی حكومت جبری هدف و غرض بر آن فاعل است ،
خداوند از هر قيد و محدوديتی و از هر محكوميتی ، هر چند محكوميت غرض
داشتن باشد ، مبرا و منزه است .
شيعه عقيده معتزله را در باب غرض افعال تأييد میكند و معتقد است كه
فرق است ميان غرض فعل و غرض فاعل ، آنچه محال است اين است كه خداوند
در افعال خو د هدفی برای خود داشته باشد ، اما هدف و غرضی كه عايد مخلوق
گردد به هيچ وجه با كمال و علو ذات و استغناء ذاتی خداوند منافی نيست .
. 8 بداء در فعل حق جايز است ، همچنانكه نسخ در احكام حق جايز است .
بحث بداء را در كتب عميق فلسفه مانند اسفار بايد جستجو كرد .
. 9 رؤيت خداوند . معتزله به شدت منكر رؤيت خداوندند . معتقدند كه
فقط میتوان به خدا اعتقاد داشت . اعتقاد و ايمان مربوط است به فكر و
ذهن ، يعنی در ذهن و فكر خود میتوان به وجود خداوند يقين داشت وحد اعلای
ايمان همين است . خداوند به هيچ وجه قابل شهود و رؤيت نيست . دليل
قرآنی اين است كه قرآن میگويد :
« لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير »( 1 ) .
چشمها او را نمیبيند و او چشمها را میيابد . او لطيف ( غير قابل رؤيت
) است و آگاه ( در يابنده چشمها و غير چشمها ) .
اما اشاعره سخت معتقدند كه خداوند با چشم ديده میشود ولی در قيامت .
اشاعره نيز به برخی احاديث و آيات بر مدعای خود استدلال میكنند . از
جمله آيه كريمة :
« وجوه يؤمئذ ناضرش الی ربها ناظرش »( 2 ) .
چهرههايی در آنروز خرم و نگرنده به سوی پروردگار خويشند .
شيعه معتقد است كه خداوند با چشم هرگز ديده نمیشود . نه در دنيا و نه
در آخرت ، اما حد اعلای ايمان هم يقين فكری و ذهنی نيست . يقين فكری علم
اليقين است . بالاتر از يقين فكری يقين قلبی است كه عين اليقين است .
عين اليقين يعنی شهود خداوند با قلب نه با چشم . پس خداوند با چشم ديده
نمیشود ولی با دل ديده میشود . از علی عليهالسلام سؤال كردند آيا خداوند
را ديدهای ؟ فرمود : خدايی را كه نديده باشم عبادت نكردهام ، چشمها او
را نمیبيند اما دلها ، چرا . از ائمه سؤال شده است : آيا پيغمبر در
معراج خدا را ديده ؟ فرمودند : با چشم نه ، با دل آری . در اين مسأله
تنها عرفا هستند كه عقيدهای مشابه شيعه دارند .
. 10 ايمان فاسق . در اين مسأله كه مكرر سخن آن در ميان آمده است ،
شيعه با اشاعره موافق است نه با خوارج كه معتقد به كفر
پاورقی :
. 1 سوره انعام ، آيه . 103
. 2 سوره قيامت ، آيه 22 و . 23
فاسقاند و نه با معتزله كه طرفدار اصل منزله بين المنزلتين میباشند .
. 11 عصمت انبياء و اولياء . از جمله مختصات شيعه اين است كه انبياء
و ائمه را معصوم از گناه اعم از صغيره و كبيره میداند .
. 12 مغفرت و شفاعت . در اين مسأله نيز شيعه با عقيده خشك معتزله كه
معتقد است هر كس بدون توبه بميرد امكان شمول مغفرت و شفاعت دربارهاش
نيست مخالف است ، همچنانكه با اصل مغفرت و شفاعت گزافكارانه اشعری
نيز مخالف است ( 1 ) .
نظرات شما عزیزان: